دل نوشته ی محمدرضا جانپورطاهر، دانش آموز سال سوم راهنمایی شهید چمران ( لبنان ـ بیروت ) درباره ی واقعه ی عاشورا
شرح واقعه
چگونه توان شرح کرد واقعه ای را که اسمش عرشیان و فرشیان را وادار به گریه می کند؟ چگونه توان از استقبال جواب هزاران نامه وپسر پیامبر خدا، با هزاران شمشیر وهزاران نیزه لب گشود و زبان جنباند؟
گوش فرادهید : صدای ناله ی باد است ، باد، گذشته را مسافر خویش کرده است . صدای تابش آفتابی است که سنگ آب می کند و آب را بی تاب . صدای گریه ی فر ات است که گویی میل ایستادن دارد ومی خواهد خود را به تشنگان برساند .
صدای گریه ی بچه هاست به همراه صدای پای اسب . حال ،ایستاد ه . دوباره حرکت می کند ولی چندی بعد متوقّف می شود . مشکی به . صدایی که زمین و زمان وزمین می افتد و با دستی که هیچ وقت نداشته خود را به سمت خیمه های پر ازعطش می کشاند جا و مکان را می سوزاند. آری ! این صدا ، صدای گل های پژمرده ی نینواست و این دشت ، دشت کربلاست.
دل نوشته ی محمدرضا جانپورطاهر، سال سوم راهنمایی شهیدچمران یک - بیروت
به به واقعا تکان دهنده بود به راستی که این جوان باسن کم خود استعدادی چون دریایی دارد که کران ندارد
سلام آفرین محمد رضا
آقای جانپور دل نوشته های ما را هم روی وبلاگتون می گذارید؟
شاگرد شما از سودان
سلام همکلاسی خوب ما از سودان
وبلاگ متعلق به شماست حتماً باعث افتخار ما خواهد بود که نوشته شما را هم داشته باشیم
سلام محمد جان هوای آن جا پر از خاطرات کهن امامان ماست پس استشمام کن که روزی حسرت آن را نخوری نوشته ات بسیار زیبا و تصویری گویا از مظلومیت اولاد پیامبرت می باشد پس بکوش تا همواره سالم بزی و انسانیت این بزرگواران سرلوحه ی زندگیت باشد سرت سلامت
با تشکر از شما دوست عزیز جناب آقای قلی پور این لطف و نظر دادن شما باعث تقویت روحیه و تلاش بیشتر محمدرضا خواهدشد . بازهم متشکریم
سلام و درودها ...
چه دل نوشتۀ نابی!
احسنت به زلال معنویتتان.
سپاسگزاریم
سلام
بسیار زیبا
مانا باشید
متشکریم