آن چه درسوگ تو ای پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه ی تلخ چه دید
که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سرخورشید بر آن نیزه ی خونین میگفت
که چهها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه ی روح خدا در افق خون تو دید
آن که با پای دل از قبله ی ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت
هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه ی مهرت سیراب
که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ی ایثار علمدار تو شد
که چرا تشنه از او این همه بیباک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب
دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند
سخن از قصه ی عشق تو زلولاک گذشت
شاعر: زنده یاد مرحوم نصرالله مردانی
سلام آقای جانپور شعر واقعا زیبایی بود ممنونم
شاگرد شما.سودان
نظر لطفتان است.
باهم به روح سراینده آن «مرحوم مردانی» درود می فرستیم و برای ایشان از خداوند بزرگ آمرزش می خواهیم.
یادش گرامی خیلی خوب بود
ممنون
واقعا یادش گرامی
سلامی دوباره.
با عرض خسته نباشید از شما خواهشمندم اشعاری از مرحوم سهراب سپهری و فریدون مشیری تو وبلاگتون قرار بدهید.
اگر عکسی از شاعر در کنار آثارش قرار داده باشید به شناخت بیشتر آن کمک میکند.
ممنون هستم از شما که مهربانانه به تمام نظرات رسیدگی میکنید.
ضمناٌ راجع به نوشته ها عرض کنم که در اسرع وقت تقدیم شما میکنم .
در پناه حق.
سلام خانم الصایغ
درباره شاعران معاصر خصوصا سهراب سپهری و فریدون مشیری در بخش « دمی با شاعران معاصر » در همین وبلاگ مطالبی قرار داده شده است امیدوارم پاسخگوی نیاز دانش آموزان عزیز و دوست داران شعر معاصر باشد
پیروز و سربلند باشید
گوهرپارسی