در کتاب های درسی ادبیّات ، داستان هایی از شاهکار حماسی جهانی ، شاهنامه ی فردوسی، آمده است . دانش آموزان با شخصیّت هایی از شاهنامه آشنا می شوند که اگر بیشتر درباره ی آنان بدانند ، در فهم مطالب مؤثر خواهد بود.
بیشتر توضیحات درباره ی اشخاص داستان های شاهنامه در این وبلاگ از دانشنامه ی آزاد وکی پدیا برگرفته شده است. لذا اگر در این زمینه از دیگر منابع استفاده شود، ذکر منبع خواهد شد.
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
نبرد رستم و اسفندیار
اسفندیار یا اسپندیار پسر گشتاسپ از کتایون و نواده لهراسب بود. برادرش پشوتن، عمویش زریر و پسرانش نوشآذر و مهرنوش نام داشتهاند. اسفندیار رویینتن بود، در شاهنامه به چگونگی رویینتن شدن اسفندیار اشارهای نشده است اما در زراتشتنامه از زرتشت بهرام پژدو آمده است که زردشت اسفندیار را که نوزادی بیش نبود، در آب مقدس شستوشو داد که همین سبب رویینتنی او گشت و تنها چشمانش آسیبپذیر باقی ماند. اسفندیار در نبرد با ارجاسب فرماندهی سپاه گشتاسب را بر عهده داشت، و با پیروزی به نزدیک پدر برگشت اما گرزم پادشاه را برعلیه اسفندیار شورانید؛ چنان که دستور داد اسفندیار را در گنبداندژ زندان کنند.اسفندیار توسط رستم (با رهنمایی سیمرغ) با تیر دو سری که به چشمانش برخورد کرد کشته شد.
نام اسفندیار در پهلوی به صورت اسپندیات (Spandyat) و در اوستایی به صورت اسپنتوداتو (Spentodato) نگاشته میشده است. این اسم مرکب است و از دو بخش سپنته به معنی مقدس و بخش دوم دات یا داتو از مصدر دا به معنی آفریدن و دادن میباشد. همهٔ نام به معنای آفریده مقدس یا مقدس آفریده شده میباشد.[۱]
۱. اسفندیار دو گرگ را میکشد.
۲. شیر نر و مادهای را میکشد.
۳. با اژدها میجنگد. (بکمک ساختن گاری و یا صندوق جنگ-ورزی).
۴. زن جادوگر را میکشد. (که بصورت دختر زیبایی او را گول میزند).
۵. مرغی را به عظمت سیمرغ میکشد.
۶. از برف رد میشود و گرگسار را میکشد.
۷. رویین دژ را فتح میکند و ارجاسپ شاه توران زمین را میکشد.
[۲]
1. ↑ برهان قاطع ، محمد حسن خلف تبریزی ، مدخل اسپندیار
2. ↑ haftkhane-rostam-esfandiyar
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اَشکِبوس مبارزی کشانی است که به افراسیاب در جنگ با ایرانیان کمک کرد. در جنگ کاموس افراسیاب او را به کمک پیران ویسه فرستاد. رستم پیاده با او رزم کرد و به تیری او را کشت.
وجه تسمیه اشکبوس
در وجه تسمیه اشکبوس دو نظریه وجود دارد :
1. اَشک+کَبوس اَشک به معنای پهلوان و کبوس یا کبوث یا کبوت یا کبود به معنای رنگ کبود و در مجموع اَشکَبوس یا اَشکبوس به سکون کاف به معنی پهلوان دارای جامه کبود است.
2. اَشک + بُس که در اینجا بُس یا پُس مخفّف پسر است و در مجموع اشکبوس به معنای فرزند پهلوان است . نظریه دوم را میر جلالالدین کزازی در کتاب نامه باستان (جلد اول چاپ انتشارات سمت) مطرح کرده است.
شاهنامه فردوسی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
افراسیاب شاه اسطورهای توران پسر پشنگ در شاهنامه است. او دشمن ایرانیان بود و داستان نبردهایش با ایرانیان و به ویژه رستم خواندنیاست. افراسیاب سپهدار خردمندی داشت به نام پیران ویسه. افراسیاب سرانجام به دست کیخسرو کشته شد.
نام او در اوستا فْرنگْرَسیَن به معنی «هراسانگیز» (یا کسی که به هراس افکند) است.†
صورت پهلوی نام او فْراسیاو یا فْراسیاب یا فْراسیاپ است. †
1. ^ دوستخواه. ۹۲۲
2. ^ دوستخواه. ۹۲۲
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
ایرَج(در اوستایی:Airiya؛ در پهلوی:Ērič) بر پایه اسطورههای ایرانی کوچکترین فرزند فریدون بود که فریدون قلمروش را بین او برادرانش سلم و تور تقسیم کرد. سرزمین ایران در این تقسیم بندی به ایرج رسید. نام ایرج از ریشه آریا و با واژگانی همچون ایران همخانوادهاست.[۱] سلم و تور که به ایرج رشک میبردند، او را کشتند و بعدها منوچهر نوهٔ ایرج آنها را به خونخواهی کشت.
نام ایرج را از ریشهٔ ēr به معنای آزاده و نجیب آوردهاند. فریدون به دلیل خوی او چنین نامی را بر ایرج نهادهبود.
در کهنترین جایی که نامی از ایرج برده شده فروردینیشت میباشد، جایی که در آن فرهوشی منوچهر ستوده میشود نام پدر او به صورت ائیریه (ایرج) آورده میشود.
دینوری منوچهر را از تبار دور ایرج میداند.
داستان تقسیم سرزمینها میان فرزندان در دیگر اسطورههای هندواروپایی همتاهایی دارد. برای نمونه هرودوت از نمونهٔ سکایی این اسطوره خبر میدهد. همچنین در افسانههای ژرمن نیز چنین اسطورهای دیده میشود.
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
تور بر پایه اسطورههای ایرانزمین دوم پسر از سه پسر فریدون و شاه توران بود. او به همدستی برادر بزرگترش سلم بر کوچکترین برادرشان ایرج شوریدند و او را کشتند.
همانگونه که گفته شد تور نخستین شاه و پدید آورنده سرزمین توران بود.معنای واژه تور را در پارسی دلیر و پهلوان گفته اند. تور را گاهی تورج نیز گفته اند.
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
توس پسر نوذر یکی از پلوانان بزرگ شاهنامه و سپهدار سپاه ایران است. وی ملقب به زرینهکفش است.
پدر وی نوذر شاه ایران بود که در جنگ با تورانیان به دست افراسیاب اسیر و سپس کشته شد. پس از مرگ نوذر بزرگان ایران به دلیل اینکه توس و گستهم فرزندان وی را لایق پادشاهی نمیدیدند شخص دیگری به نام زو را به شاهی برگزیدند.
توس در جنگهای بسیاری به عنوان سپهدار ایران حضور دارد. در داستان سیاوش پس از آن که شاه ایران، رستم و سیاوش را متهم به تن آسایی می کند، توس را به فرماندهی سپاه ایران برای نبرد با تورانیان می فرستد. وی در یکی از جنگها که فرماندهی سپاه ایران برای جنگ با تورانیان را از طرف کیخسرو بر عهده دارد با بی تدبیری موجب کشته شدن فرود برادر کیخسرو میشود.
سلام از این که صداقت دارید و منبع مطالب درج شده را ذکر می کنید. متشکریم . چون که هرکسی می خواهد استفاده کند می تواند از منبع ن هم استفاده کند باتشکر
پس گرشاسپ؟؟؟