گوهرپارسی
گوهرپارسی

گوهرپارسی

زیبایی سه رویش

میلاد سه گوهر درخشان گنجینه ی اهل بیت مبارک  

 

میلاد گل رسول و زهرا و علی است
زیرا که جهان خجسته زین نور جلی است
ما را دگر از روز جزا بیمی نیست
چون بر دل ما عشق حسین بن علی است


ادامه اشعار د ر ادامه مطلب

بوی گلهای بهشتی ز فضا می آید
عطر فردوس هم آغوش صبا می آید
نوگل مصطفوی ، زینت باغ علوی
مظهر پنج تن آل عبا می آید


ای پناه مستمندان یا حسین بن علی
ای دوای دردمندان یا حسین بن علی
کشتی راه نجات ما گنه کاران
رس به
فریاد غریبان یا حسین بن علی

*************

پسر فاطمه ای دسته گل سرخ محمد، همه ی هستی احمد ، ولی خالق سرمد ، به تو پیوسته سلامم به تو هر لحظه درودم که تویی دارو ندارم که تویی بودو نبودم

منم و کعبه ی کویت ، منم و قبله ی رویت ، منم و جام سبویت ، چه بخواهی چه نخواهی نروم از سر کویت ، بپسندی نپسندی به کسی کار ندارم ، تو گواهی که به غیر از تو دگر یار ندارم ، که تو را دارم و بیم از شرر نار ندارم ، چکنم عاشق و مجنون تو هستم ، به خدا دل به تو بستم، سر راه تو نشستم ، تو به من چهره گشودی که خدا را بپرستم به خدا پیشتر از آمدنم سلسله ی عشق تو می بود به دستم، نه تو آنی که مرا لحظه ای از خویش برانی ، نه من آنم که شوم دور ز درگاه تو آنی ، ز همان لحظه که من چشم گشودم به تو سوگند ندانسته گرفتار تو بودم. چه ولادت، چه به طفلی چه جوانی چه به پیری چه دم مرگ تو را داشتم و دارم و غیر از تو ندارم ، نکند روز قیامت ز نظر دور کنی، منِ افتاده ز پا را

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه ا... آمد
با جلوه ی سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

برای باغبان یاس آفریدند
علی را اشجع الناس آفریدند
وفاداری و مردی و شجاعت
یکی کردند و عباس آفریدند

دلم شیدایی خال ابا الفضل

بسان سایه دنبال ابا الفضل

یقین دارم که مهدی خواهد آمد

اگر سالی شود سال ابا الفضل

چو شمشیر ولایت دو ابروی ابوالفضل

دو دست اسد الله دو بازوی ابوالفضل

چراغ دل حیدر مه روی ابوالفضل

همه خلق گدایش ، دو عالم به فدایش

که این یار حسین است، علمدار حسین است

ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس
ای همه جان جهانت به فدا یا عباس
ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو
پدرم باد فدای پدر و مادر تو
ای همه خلق جهان بنده ی آقایی تو
خضر با آب بقا تشنه ی سقایی تو
تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری
زاده ی امّ بنینی و به زهرا پسری
تو همان باب حوائج، تو همان بحر عطائی، تو امید همه عالم تو چراغ ره مائی،

چه شود دست بگیری ز کرم

منِ افتاده ز پا را؟

ای تشنۀ لب تو، آب فرات عباس

باب المراد عباس ، باب النجات عباس

گردیده دور قبرت آب فرات عباس

خون خدات فرمود جانم فدات عباس

خوی حسین خویت

روی حسین رویت

چشم حسین سویت

ما هم گدای کویت

لطفت نمی گذارد ما را برانی از در

درمحضر یکی از امامان معصوم عده ای نشسته بودند و صحبت از فضیلت یکی از شبهای خاص به میان آمد و همه از انجام عبادت و شب زنده داری آنشب صحبت میکردند . یک نفر در میان آن جمع محزون شد و صدا زد( وا اسفا )وای برمن . چون من غافل بودم وفضیلت آنشب را درک نکردم . امام (ع) فرمودند : تو از همه ی ما بیشتر فیض بردی . تعجب کرد . گفت: آقا جان من آنشب هیچ عمل خاصی انجام ندادم و اتفاقا آنشب خوابیدم . امام (ع) فرمودند : یادت هست نیمه شب تشنه شدی . از خواب بیدار شدی . قدری آب میل کردی . و بعد ازنوشیدن آب به جد غریب ما حسین (ع) سلام دادی . ودشمنان و قاتلانش را لعنت کردی .خدا این عمل تو را قبول کرد و اجر و مزد شب قدر را به تو عطا فرمود .

سلام بر لب تشنه ات حسین جان . لعنت بر قاتلانت ای پسر فاطمه (س)

***************************************************

امام صادق علیه السلام به ابو بصیر فرمودند: ابوبصیر . هرکسی را که خدا دوست داشته باشد . محبت جدم حسین علیه السلام را به قلبش جای میدهد . مثل تیری که به هدف میزند .

صدق مولاناجعفربن محمد (ع)

نظرات 4 + ارسال نظر
شهریار یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:43 ق.ظ

درودبر شما ای نیکوسرشت دوست داشتنی

[ بدون نام ] چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:38 ب.ظ

سلام آقای جانپور امیدوارم حال شما و خانواده تان خوب باشد چند وقت هست که تو وبلاگ شما خبری نیست دلمان برای نوشته های قشنگ و انتخاب های زیباتون تنگ شده
شاگرد شما.سودان

یه دوست خیلی خیلی خوب شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ق.ظ

حکایت ما دانش آموزان را در زیر بخوانید .........

با اندکی تصرف از شعر سهراب سپهری

دانش آموز :
اهل مدرسه ام
پیشه ام گپ زن است
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف
می سپارم به شما تا به یک نمره ی نا قابل 20 که در آن زندانیست دلتان تازه شود
چه خیالی...چه خیالی...
می دانم گپ زدن بیهودست...خوب می دانم دانشم کم عمق است...
.
.
.
درس هایم را وقتی می خوانم که خروس می کشد خمیازه
و مرغ و ماهی ها خوابند
.
.
دل خوش سیری چند؟؟؟
من نزدیک مشروط شدنم...
من کجا خواهم نمره ای مانند 20..من خواهم یک نمره ی 10 که نیفتم زاین درس
• معلم :
هر کجا هستی باش...توی کلاس..پشت میز..تو جامیز...
کلاس از آن من است و نگویید که تجدید شدن مفهوم بدیست...
• دانش آموز :
و بدانید اگر نمره ی این برگه نبود همه می افتادیم از این درس شما
سلام آقای جان پور نظرتون در مورد این شعر چیه؟؟؟؟؟

زهرا دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ب.ظ http://zahrabaniali.blogfa.com

سلام علیکم آقای جان پور چه عجب از این طرفا خو اومدین دلمون براتون تنگ شده بود
خیلی خوشحال شدم تشریف آوردین
راستی یادتون باشه در جشن یادی از استاد بزرگ مجری گری آقای بنی علی نکردین
به امید نوشته های بیشتر
زهرا

سلام
ما که حاضر بودیم دست پیشکسوت مجری گری را ببوسیم هرچه گشتیم نبود خیالمان جمع شد اون وقت یکه تازی کردیم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد