گوهرپارسی
گوهرپارسی

گوهرپارسی

توصیف مدرسه

یکی از درس های نگارش دانش آموزان دوره ی راهنمایی توصیف مدرسه ی خود است. متنی که در ادامه ی مطلب آمده است نوشته ی دانش آموز عزیزمان « هیرو مرادی » سال اوّل راهنمایی مدرسه ی شهید چمران دو ـ بیروت لبنان است.

مدرسه ی ما یک مدرسه ی قدیمیه که وقتی از در پشتی اش داخل می شی با صدای گربه از جا می پری و با گفتن« کوفت، درد، زهرمار، الهی بمیری و ...» وارد مدرسه می شی. وقتی وارد حیاط مدرسه می شی ، دو تا فوتبال دستی شکسته می بینی که دارن می لنگند. وقتی هم می خوای باهاش بازی کنی نزدیکه بیفته روی پاهات و با داد و بیداد دور می شی. می ری بنشینی روی سکّوی سردسرد. با صدای زنگ زَهره ترک می شی. خانوم معاون میاد و میگه «بیایید سرصف، بچّه ها» اوّل ابتدایی ها زود می روند سر صف و بعدش هم راهنمایی ها ولی دبیرستانی ها به زور می آیند ؛ تازه وقتی هم میاند میرند اون آخرها وای می ایستند ؛ می گن نور توی چشمامون میزنه ولی یکسره حرف می زنند.

برنامه ی صبحگاهی که تموم میشه، کیف ها رو برمی داریم و همین طور که بالا میریم صدای دلنشین « وای کمرم، خردشدم، پاهام فلج شد، نمیتونم دیگه راه برم و ...» رو می شنوی. می ریم سرکلاس و می نشینیم روی میز معلّم و حرف می زنیم و حرف می زنیم و حرف... تا وقتی که یکی با لگد در رو باز می کنه و میگه : «اومد» همه می پریم پایین و می ریم می نشینیم و با معلّم عزیزمان احوال پرسی می کنیم و بعد از احوال پرسی می ریم سراغ درس ها .

خانوم معلم میگه: «نادری بخون» بعدش نسرین و بعدش مرجان و ... بعدش یک دفعه زنگ می خوره . خانوم معلّم میگه : « زنگ ابتدایی ها بوده فعلا بنشینید.» ولی بچّه ها میگن: «نه؛ زنگ خودمان بوده. می خواید تا بریم بپرسیم؟» همین طور که بحث می کنیم یه زنگ دیگه میخوره. بعدش بچّه ها میگن: «آها! شما راست میگفتید. ببخشید!» بعد معلم میره دفتر و ما دوباره می نشینیم حرف زدن.

زنگ دوم و سوم هم همین جور میگذره. ولی زنگ سوم «به به! » واقعاً به به! هیچ یک از بچّه ها هوش و حواس ندارند؛ مثلاً یکی از بچّه ها میگه:«برم خونه غذا بخورم و بگیرم بخوابم تا شب. بعدشم بلند بشم و تلوزیون و یه ذره آخرشم درس بخونم. خیلی حال میده.»

همه ی روزها این جوری میگذره و میره تموم می شه.   

نظرات 14 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.chamran11.mihanblog.com

سلام آقا

پس بقیه ش کوووو؟؟؟؟؟؟

با تشکر

سلام پسر خوب ! یه کم صبور باش الان میاد

ali دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ

سلام اقای جانپور
لطفا قالبتونو عوض کنید مشتری میپرونه
باتشکر علی ملایی

علی سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ق.ظ http://www.maal77.mihanblog.com

لطفا یک سری به وبلاگ ما هم بزنید
اگر میشه قالبتونو عوض کنید مشتری میپرونه
با تشکر

سلام حتما به وبلاگ شما سر میزنم

بچه های قدیمی شهید چمران 2 (اول دبیر سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ب.ظ

آقای جانپور سلام
خیلی دوست دارم بدونم بچه های تازه وارد مدرسه مدرسمونو چه جوری توصیف کردن ولی متاسفانه هیچی نیومد. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حجت منی کار چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ب.ظ

اقا سوالات فارسی کجاست؟

صداقت چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام
نه آقای جانپور هر جایی باید شکل خودشو داشته باشه اینجا وبلاگ ادبیاته پس فضاشم باید باید باید همین طوری بمونه مگه چه شه؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام از لطف و نظر شما متشکرم
توصیف مدرسه نگارش یک دانش آموز است و به دلیل زیبایی در نگاه و نگارش در این فضای ادبی جای داده شد
منتظر دست نوشته های زیبای شما نیز هستم
با سپاس فراوان
گوهرپارسی

زهرا جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ http://zahrabaniali.blogfa.com

با عرض سلام خدمت معلم خوب ادبیات
آقا شما به من می گین موج منفی می دی
این انشاءکه بدتر بود
همچیناهم که این گفه بود مدرسه ی ما بد نیست تبلیغ سوء می کنه
شاهد مثال هر روز صبح هشت طبقه نمی ریم بالا باید سجده شکر به جا بیاریم
یا مثلا اگه بخواهیم ورزش کنیم لازم نیست بریم رو پشت بام می ریم تو حیاط خوبمون
البته این دوستم یادش رفته از آزمایشگاه در به داغون مدرسه بگه از کره های جغرافیاییمون که نصفش موش خرده
به هر حال خدا بازم خدارو شکر

سلام خانم بنی علی

که همش موج منفی می دی !!!! نظر خوبت رو توی وبلاگم میذارم که بسیار بسیار موج مثبت به وبلاگ ما خواهد داد!!!! راستی چرا نظر خوب خودت رو درباره مدرسه ی خوب خودت برای من ارسال نمی کنی تا اگر هیأت مدیره تصمیم گرفت !!!! در وبلاگ بسیار بسیار بسیار خوب گوهر پارسی بذارم. آخرش بگم کی گفته موج منفی می دی؟ مثلا همین نظرت. موج منفی که نیست همش مثبت مثبته!!!!

maedeh salehpoor دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ب.ظ

سلام خدمت دبیر ادبیات محترم مجتمع
اقای جانپور وبلاگ قشنگی دارید فقط اهنگ وبلاگتون زیادی غمگینه شاد بگذارد ماکه دلتنگ ایرانیم بد جور حالمون گرفته میشه
باتشکر فراواننننننننننننننن

سلام خانم صالح پور
نی حدیث هرکه از یاری برید پرده هایش پرده های ما درید
با این که نوای زیبای نی را بسیار دوست دارم برای دل شما هم شده چند روزی هم شده یک آهنگ دیگری می گذارم
به روی چشم

حجت منی کار سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ب.ظ

اقا سلام من همه ی نظر ها راخواندم به نظر من اگه قرار باشه توصیف مدرسه خود اینگونه باشه مدرسه ی پسرانه مقام اول را خواهد گرفت



مرا دردی است اندر دل

اگر گویم زبان سوزد وگر پنهان کنم ترسم که مغزاستخوان سوزد

سلام
تو هم می توانی نظر خودت را بنویسی.
استفاده خواهیم کرد

maedeh salehpoor جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ب.ظ

با تشکر از توجه شما

خواهش می کنم
باز هم منتظر انتقاد سازنده ی شما هستیم
گوهر پارسی

[ بدون نام ] شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام آقای جانپور
توصیف مدرسه خیلی زیبا بود نظرات بچه های مدرسه زیبا ترش کرده بود به نظر می رسه امسال تو مدرسه ی قشنگی درس میدید که شباهت های زیادی به مدرسه ی سودان داره (با این تفاوت که تو مدرسه ی سودان فقط روبه رو ی کولر گازی سرد سرده!)
راستی لحن این نوشته طنزه منم قراره پنجشنبه یه نوشته طنز بنویسم ولی موضوع جالبی پیدا نمی کنم که بتونه پایه ی یه نوشته ی قشنگ باشه می شه یه کم را هنماییم کنید نیاز به یه موضوع دارم که بشه به طور جدی ازش انتقاد کرد
ویه نکته ی جالب درباره ی وبلاگ شما من موقعی که نظرات نوشته شده ی برای شما را می بینم می بینم که تقریبا همش مربوط به دانش آموز های شماست وبا توجه به صداقتی که شما تو انعکاس نظرات ما دارید باید بگم این وبلاگ علاوه بر همه ی قشنگی هاش این حسن را هم داره که بین شاگرد هاتون تو نقاط مختلف دنیا یه ارتباط نا محسوس ایجاد می کنه وبهشون این فرصت را می ده که با نظرات هم آشنا بشن راستش می خواستم به عنوان کوچکترین عضو این گروه صادقانه(من صادق نیستم)ازتون تشکر کنم
ممنون که ما را یه جورایی این جا جمع کردید و ممنون که این جا به ما نکات تازه و جالب را آموزش می دید
شاگرد شما . سودان

سلام
از این که با ما همسفرید خوشحالیم (نوشته بالای آیینه ها در اتوبوس های بین شهری)
ما هم از این که هنوز ما را فراموش نکردید و با ما همراهید خوشحالیم
برای طنز یا هر نوشته ای نیاز نیست ته صندوقچه های قدیمی گشت و یک موضوع پیدا کرد برای شما به عنوان نمونه سوق های مختلف ام درمان و شعبی و ... می تواند موضوع باشد یعنی باید یک بخش از آن در ذهنت جرقه بزند و دیگر بخش ها را شعله ور سازد و تا به خود می آیی می بینی دو صفحه نوشتی
یا این هایی که صبح علی الطلوع قهوه دم می کنند و یک سری دور خود جمع می کنند و فول می خورند و ...
موفق باشی صادق خان

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام آقا.من از بچه های سوم راهنمایی هستم.نظری دارم اگر صلاح میدونید اجراش کنید.میتونید انشا های برتر بچه هارو تو زمینه ی مورد نظر جمع آوری کنید و تو وبلاگ قرار بدید.انجوری بچه ها تشویق میشند .ممنون میشم جوابمو بدید.

سلام
موجب افتخار ما خواهدبود نگارش زیبای دوستان عزیز دانش آموز را در وبلاگی که متعلق به خودشان است قرار دهیم
منتظر نوشته های خوبتان هستیم
گوهر پارسی

soroosh سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دبیر محترم و تمام دانش آموزان باهوشتون
میخواستم بگم وبلاگ قشنگی دارین. انشای هیرو (دختر خالم) هم خیلی قشنگ بود. مرسی هیروجان

Hero پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1393 ساعت 12:20 ق.ظ

سلام بر آقای جانپور عزیز و دبیر خیلی خوب ادبیات.
خواستم یادی از شما و وبلاگ قشنگتون کنم مخصوصا این پست زیبا که در بین تمامی پست هاتون درخشش خاصی داره:D
امیدوارم همیشه شاد و خنده رو باشید.
دانش آموز بسیار خوبتان هیرو مرادی

سلام
خیلی به شما حسودی ام میشه
.
.
.
چون معلم خوبی مثل من داشتید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد